بخش اول: در ایران امروز چه میگذرد!
بخش دوم: انقلاب و ضدانقلاب!
بخش سوم: ما کجا ایستاده ایم!
بخش اول: در ایران امروز چه میگذرد!
مقدمه: آنچه که امروز در ایران در جریان است، انقلاب، انقلاب زنانه، و سومین* انقلاب مردمی در ایران طی مدت کوتاه تاریخی، ۱۱۷ سال گذشته است.
مرگ دختر ۲۲ ساله ای بنام مهسا (ژینا) امینی که ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ هجری ( ۱۶ سپتامیر ۲۰۲۲ میلادی) در حالی که در حبس نیروهای کنترل حجاب (گشت ارشاد) در تهران بود، ایران را به لرزه انداخت و موقعیت زنان و دختران در ایران را بسرعت در سطح جهانی، در مقابل وجدان جهانیان قرار داد.
مرگ دختر جوانی که همچون صدها و صدها میلیون زن و دختر در ایران طی تمام مدت حاکمیت جمهوری اسلامی، به خاطر نامناسب بودن اندازه حجاب و تخطی از قوانین اسلامی دستگیر شده بود، را جامعه هشتاد و چند میلیونی ایران، بی درنگ یک قتل دولتی اعلام کرد. در همان روزهای نخست بیش از یکصد شهر و دهها میلیون نفر در ایران و میلیونها فراری و پناهنده ایرانی در خارج کشور، در بیش از ۱۵۰ شهر جهان، به خیابانها آمدند و علیه بی حقوقی زن و علیه فقر و استبداد، تمام نظام را مورد حمله اعتراضی قرار دادند. اعتراضاتی که سرکوب و اعدام و قتل های مخفیانه از جوانان معترض، و مقابله انواع دستجات رسمی سرکوب حکومت و باندهی سیاه لباس شخصی، قادر به کنترل و جلوگیری از گسترش هرروزه آن نشده است.
این خیزش، که پیشتازی آن، بطور چشمگیری در دست و کنترل زنان و دختران جوان در ایران بود و تمام جامعه، زن و مرد و پیر و جوان را با خود همراه کرده و به میدان آورد، خیزشی که بنام انقلاب "زن، زندگی، آزادی" شناخته میشود و جهانی را به خاطر مطالبات مسقیما و بی واسطه انسانی و برابری طلبانه و بی قید و شرط زنان و مردم در ایران، به لرزه درآورد و به حمایت کشید، بی تردید در چشم مردم در ایران و جهانیان، شروع یک انقلاب است. شروع یک انقلاب نوین، با معیارها و در چهارچوب های سنتی انقلابات و تغییرات ساختارهای سیاسی دو قرن گذشته، پیشتاز، آوانگارد و الهام بخش است. انقلاب نوینی که توان تغییرات بزرگ در ایران، خاورمیانه و همچنین در جهان را دارد.
این آغاز انقلاب زنانه در ایران و اولین انقلاب زنان در تاریخ جهان است، که مستقیما تمامی یک قدرت حاکم، و نه بخشی یا بخش هایی از آن، را مورد تعرض قرار داده است و کل نظام را نمی خواهد.
اما این انقلاب "رعدی در آسمان بی ابر" نبود! این انقلابی است که قدم های مقدماتی آن، پنج سال پیشتراز این تحول، علیه کل حاکمیت در ایران، علیه تمام جناح های "اصلاح طلب" و "تندرو" آن، برداشته شده بود.
یکم: ایران، پیش از شروع انقلاب زنانه
نطفه های این انقلاب بلافاصله پس از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در جامعه ای که امید به آرمانهای آزادی و برابری را از دست نداده بود شکل گرفت. این نطفه به مدت بیش از چهار دهه در ایران رشد کرد و در ماههای اخیر نوزاد انقلاب سوم ایران را، در فضایی مملو از همبستگی سراسری و خوش بینی به آینده ای روشن، متولد کرد!
این تولد اما، آخرین دوران جنینی خود را از پنج سال پیش به پایان رسانده بود. نگاهی به شش سال پشت سر این انقلاب زنانه، به روشنی روند رشد این جنین برای رسیدن به مرحله تولد، را نشان میدهد.
پنج سال پیش از انقلاب زنانه، در دیماه ۱۳۹۶، شورش های خودبخوی مردمی علیه فقر در دهها شهر و روستا و در بخش های بزرگ و محروم ایران شکل گرفت. این شورش ها که به شورش گرسنگان معروف شد، توسط حکومت وحشیانه سرکوب شد و تعداد زیادی به قتل رسیدند و تعداد بیشتری دستگیر، زندانی و شکنجه شدند.
یک سال پس از آن، ۱۳۹۷، جامعه ایران شاهد بالا گرفتن سلسله اعترضات کارگری سازمان یافته، با رهبری جمعی و مستقیم خود کارگران است، که از جنوب ایران و مراکز صنعتی چون "هفت تپه" و "فولاد" سربلند میکند که قریب سه سال به طول انجامید. اعتصابات و اعتراضاتی که بخش های مختلف جامعه، مزدبگیران را به میدان آورد. معلمان در سراسر ایران، بازنشستگان، دانشجویان و بخش های دیگر کارگران در صدها مرکز صنعتی بزرگ و کوچک، برای رسیدن به خواست هایشان، در جدال با حاکمیت، بپاخواستند و با اعتصاب و تحصن و تظاهرات و برگزاری اجتماعات، تمام حاکمیت را به چالش کشاندند.
اعتراضاتی برای عدالت اقتصادی و آزادی تشکل و اعتصاب و اجتماع بود، که غالبا با رجوع به مجامع عمومی کارگری و مردمی، پیشروی میکرد. این اعتصابات در مقاطعی برخی از شهرهای جنوبی ایران را به حمایت عملی از کارگران اعتصابی کشاند و سراسر ایران را به مدت سه سال (از ۹۷ تا ۹۹)، تحت تاثیر روزهای اعتراض و اعتصاب خود، که مهمترین آن اعتصاب هفتاد روزه کارگران هفت تپه بود، قرار داد و حمایت بین المللی وسیعی را جلب کرد.
جامعه ایران در این مقطع از رهبران و فعالین کارگری، بعنوان شخصیت های سیاسی مطرح، حمایت وسیعی کرد و قادر شد رهبران و فعالین کارگری زندانی را از زندانها آزاد کند. این طپش و این اعتراضات هرگز خاموش نشد. حکومت هرگز قادر نشد کارگران و مردم معترض و اعتصابی را به تسلیم بکشاند و ناچارا عقب نشینی های بزرگی کرد.
یک سال پس از شروع اعتصابات کارگری، در آبان ۹۸، خیزش خودبخودی در اعتراض به گرانی بنزین در شهرهای بزرگ صورت گرفت که با قطع کامل اینترنت بنام "خاموشی بزرگ" وحشیانه سرکوب شد. بدنبال این خیزش، تعداد زیادی توسط نیروهای سرکوب رژیم، به قتل رسیدند و تعداد بیشتری دستگیر، زندانی و شکنجه شدند
هم شورش گرسنگان، هم شورش آبان و اعتراض به گرانی بنزین، و هم اعتصابات کارگری و مردمی، در تمام این سالها اعتراضاتی بود که علیه تمام حاکمیت با همه جناحهای و نهادهای قدرتش، جریان داشت.
دوم: از اعترضات و اعتصابات به انقلاب سوم
کمتر از سه سال پس از سرکوب شورش آبان، در حالیکه جامعه هنوز در تب و تاب اعتراضی بود، از شهریور ۱۴۰۱، کلید شروع انقلاب زنانه ایران زده شد و سرتاسر ایران و اکثریت جامعه هشتاد و چند میلیونی آن را، از دورافتاده ترین و محروم ترین نقاط کشور تا بزرگترین شهرهای ایران، را در برگرفت.
انقلابی که طی شش ماه گذشته، هرروز و هنوز در جریان است و از شکلی به شکل دیگر تمام حکومت را به جدال مرگ و زندگی آن کشانده است. انقلابی که قضاوت در مورد آینده آن، هنوز زود است. هرچند به روشنی صف های انقلاب و ضدانقلاب را از همین امروز و در دل آن میتوان به روشنی مشخص کرد! به روشنی میتوان نیروهای سفید و سیاه در این تحول را مشاهده کرد. انقلابی که، علیرغم تلفات انسانی و سرکوب و زندانی کردن دهها هزار نفر و اعدام و قتل بسیاری از معترضی، تا امروز عقب نشینی های مهمی را به حاکمیت در ایران تحمیل کرده است.
در انقلاب سوم مردم در ایران، اکثریت مردم جامعه، متحد و معترض شرکت دارند. مردم حول خواست ها و مطالبات آزادیخواهانه خود، آزادی زن، حذف تمام قوانین و مقررات اسلامی از زندگی اجتماعی، خصوصی و خانوادگی و کاری زنان، لغو کامل آپارتاید جنسی و کوتاه کردن دست مذهب و اسلام از زندگی زنان و از زندگی جامعه، برای رفاه و عدالت اقتصادی ... علیه فقر، اختناق و برای آزادی زندانیان سیاسی و در مخالفت با اعدام و .. متحد و همبسته اند. مردمی که تا امروز علاوه بر تحمیل "دوفاکتو" لغو قوانین اسلامی حجاب و جداسازی در جامعه، علاوه بر تحمیل "دوفاکتو" حق اعتصاب و اجتماعات و تظاهرات، که تماما طی چهل سال گذشته "غیرقانونی" بود، نشان داده اند که علاوه بر آنچه که نمی خواهند، میدانند که چه میخواهند!
نه تنها حاکمیت اسلامی و جمع شدن کامل بساط آن را می خواهند، که حکومتی مبتنی بر جدایی کامل دین از دولت، سیستمی متکی به لغو همه تبعیض ها و نابرابری هایی که ریشه در تفاوت های جنسی، پیشینه های مذهبی و ملی و قومی، گرایش جنسی و جنسیتی، و حاکمیت اقتصادی مبتی بر تامین رفاه عمومی و حفظ محیط زیست، و ساختار سیاسی متکی به قدرت متشکل مردم در محل های کار و زندگی، میخواهند.
با این وجود در سیر پیشروی این انقلاب که امروز برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی پیشروی میکند، در همان روزهای اول تولد، دو راه حل، دو آینده، دو شکل سرنگونی جمهوری اسلامی، توسط جنبش های سیاسی، بعنوان اپوزیسیون و محتوا و معنی پیروزی این انقلاب، در مقابل هم، عمل میکند!
بخش دوم: انقلاب و ضدانقلاب
در ایران، بطور طبیعی و خودبخودی و در تحرکات از پایین، نه جمهوری اسلامی و نه سطلنت موروثی، هرگز از جانب مردم مورد قبول قرار نگرفته بودند. یکی انقلاب پشت سر جامعه ایران است که سلطنت را سرنگون کرد. انقلابی که در دل تقابلات دوران جنگ سرد، بلوک غرب در تقابل با بلوک شرق و برای حفظ کمربند سبز، "اسلام سیاسی" را، برجای رژیم سرنگون شده نشاند. دیگری انقلاب در جریان است، که با خواستهای آزادی، رفاه و برابری، میخواهد جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کند. این فاکت ها گویای جامعه ای است که هیچیک از این دوساختار، نه سلطنت موروثی و نه جمهوری اسلامی، را نخواسته و نمی خواهد.
ضرورت مختنق و بی حقوق نگاه داشتن مردم ایران، توسط دستگاههای پلیسی و نظامی و شبکه زندان ها، فقدان کمترین آزادی های سیاسی، تنها و تنها به دلیل بی ریشه بودن این دو روبنای سیاسی برای جامعه ایران است. بدلیل سازگاری این روبناهای مختنق، با نیازهای تامین شرایط سیاسی اقتصادی است که در دل آن شرایط، قدرت های جهانی بتوانند منافع خود را تامین کنند. حال این روبنا در شکل سلطنت موروثی باشد یا در شکل جمهوری اسلامی. در انقلاب ۱۹۷۹، که برای آزادی های سیاسی و ضددیکتاتوری بود، نهایتا منافع بلوک غرب با به قدرت رسیدن "اسلام سیاسی" تامین شد! به این طریق، آن انقلاب شکست خورد و به اهداف خود نرسید.نآ«آ«
انقلاب سوم اما، انقلاب عصر نوینی است که از جامعه ای سربلند کرده است که تجربه نسل های انقلابی پیشتر خود را دارد، در عین حال موانع عقب مانده ای چون ناسیونالیسم و مذهب و شرق زدنگی و راسیسم نسبیت فرهنگی را عقب زده است. بعلاوه در شرایط تاریخی شکل گرفته است که تمام انقلابات پیشن خود، هم در ایران و هم در سراسر جهان، و در دنیای پساجنگ سرد و جهان چند قطبی امروز را پشت سر دارد. تجربیات مخرب "رژیم چینج" ها و جنگ های نیابتی و تخاصمات نظامی و سیاسی قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای، را پشت سر دارد و از آنها آموخته است. اینکه این انقلاب، علاوه بر قدرت حاکم در ایران، تمام قدرت های جهانی را با معادلات محاسبه نشده و خارج از چهارچوب های قبلی مواجه و "سورپرایز" کرد، از این رو است.
انقلابی که از دل بیش از چهل سال مقاومت سراسری و دائم نسل های پی در پی مردم ایران، رشد کرده و قد علم کرده است. دلیل شگفت زده شدن جهانیان نسبت به شکل ابراز وجود این انقلاب، از این رو است. بدلیل نوین بودن و تاریخا متفاوت بودن انقلاب سوم مردم در ایران، از معادلات تاکنونی قدرت در منطقه و در جهان است. انقلابی که اگر در مقابل رشد و شکوفایی آن مانعی ایجاد نشود، الگویی برای همه تحرکات اعتراضی در سطح جهانی و منطقه ای است.
یکم: انقلاب و ضدانقلاب، دوصف در اپوزیسیون جمهوری اسلامی
این انقلاب که امروز برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی پیشروی میکند، نه یک اپوزیسیون و یک راه حل و یک سناریو برای به پایان رساندن آن، که دو راه حل، دو آینده، دو طیف اپوزیسیون و دو شکل سرنگونی جمهوری اسلامی، به روشنی در کنار و گاها به روشنی در مقابل هم، آرایش دیده و صف بسته اند و تلاش میکنند که آن را به سمتی که خود درست میدانند، هدایت کنند. دو آلترناتیو چپ و راست، مردمی و ضدمردمی، که هریک حامیان و پشتیابانان جهانی و منطقه ای و محلی خود را دارند.
دوم: آلترناتیو راست:
"راست" که پیش از این انقلاب، مردم را از انقلاب پرهیز میداد و به اصلاح نظام اسلامی امید بسته بود، با تولد انقلاب سوم، بنام یک نیروی انقلابی، در حرف، تلاش کرد و میکند که انقلاب ایران را به یک فروپاشی به مدل عراق، لیبی، سوریه، تبدیل کند و یا در "بهترین حالت" "اوکراینیزه" کند. و آن را به میدان جنگ نیابتی آمریکا و قدرت های غربی با روسیه و چین، تبدیل کند.
در راس این راست، امروز فرزند پادشاه قبلی، رضا پهلوی و لابی های این خانواده در محافل راست افراطی آمریکا و اروپا، قرار دارد. جناحی در اپوزیسیون، که خواهان دخالت نظامی، سیاسی و مالی قدرت های جهانی، در غرب، برای اصلاح جمهوری اسلامی، تحت نام "رژیم چینج" است. این راست در ایران، علیرغم پروپاگاندهای تبلیغاتی وسیع در محافل راست افراطی در غرب، در میان هیئت حاکمه اسراییل و عربستان و رقبای جمهوری اسلامی، در ایران از پایگاه اجتماعی ریشه ای برخوردار نیست. حرکات اعتراضی در ایران، هرگز تحت رهبری و سازماندهی راست در اپوزیسیون، صورت نگرفته است.
دفاتر فکری و پراتیکی آقای پهلوی و اپوزیسیون راست، به روشنی خواهان رژیم چینج، به قدرت و حمایت ناتو و همکاری نیروهای نظامی و باندهای مخرب در درون خود جمهوری اسلامی ایران، هستند.
این اپوزیسیون، به روشنی نقطه قدرت صف خود را نه توان حمایت از مبارزه مردم و کمک به پیروزی آن، که "ریزش" نیروهای سیاسی و امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی از درون، اعلام کرده است! ریزشی که بشکل وسیعی در حال پیوستن به نیروهای "رژیم چینج" با سناریو امروزی بازگشت به گذشته سلطنتی هستند.
این بخش از اپوزیسیون، امروز به روشنی اعلام کرده است که در سیر سرنگونی رژیم و پس از آن، یکی از ارکان سیاست اش، چپ ستیزی، مارکسیست و سوسیالیست و کمونیست ستیزی است. در همان حال، حفظ ارکان قدرت مذهب و اسلام در ایران و فقط محدود کردن آن، رکن دیگری از فعالیت هایش است. نیرویی که از امروز با بهره برداری از شکاف های بین المللی و تقابل ها و تخاصمات بین المللی میان قطب روسیه و چین، اروپا و آمریکا، تلاش میکند مطالبات آزادیخواهانه و صلح طلبانه مردم در ایران را به سمت دفاع از ناتو در مقابل روسیه و چین و به میدان جنگ نیابتی آنها، بچرخاند.
بی تردید فضای تبلیغاتی و میدیایی که در انحصار اپوزیسیون راست است و بعلاوه دیپلماسی وسیع محافل راست افراطی جهانی با این نیروی ضد انقلابی، بر تصویر و ابعاد واقعی چپ، مردمی و زنانه بودن این انقلاب، سایه انداخته است. دستگاه ارکستره شده تبلیغاتی اپوزیسیون راست و میدیای اصلی در غرب، بر افکار عمومی جهانیان بی تاثیر نبوده است. تاثیری که به روشنی موجب تردید های زیادی درمیان بخش های پیشرو، چپ و سوسیالیستی در جوامع غربی شده است و نگرانی هایی از امکان تبدیل شدن انقلاب سوم مردم در ایران به سمت "جنگ های نیابتی" یا "انقلابات مخملی" و "عراقیزه " و "بالکانیزه" شدن، را بوجود آورده است.
سوم: آلترناتیو چپ:
قطب چپ در این انقلاب، که اساسا از تحرکات طبقه کارگر، زنان و محرومان جامعه تغذیه میکند، بیش از همه حامی و نیروی محرکه پیروزی این انقلاب، بر محور خواست های آن، یعنی حق زن، آزادی، برابری و عدالت اقتصادی است. این قطب از جمله برای رفع موانع پیروزی انقلاب از هم اکنون خواهان کوتاه کردن دست نیروهایی است که بخواهند ایران را به محل جنگ های نیابتی، چه از جانب جمهوری اسلامی، چه از جانب قدرت های منطقه ای، و چه از جانب قدرت های جهانی، آمریکا، اروپا، چین و روسیه، است.
قطب چپ، علیه تحریم اقتصادی است که موجب بقا رژیم و تحمیل فقر و فلاکت بیشتر به مردم است و همچنین علیه هرگونه دخالت سیاسی و نظامی قدرت های مختلف، به هربهانه ای است.
ردپای عمیق این چپ، که در ایران کارگری و کمونیستی است، را میتوان در تمام تاریخ اعتراضات مردمی و زنان و کارگران، در خواست "نان، رفاه، آزادی و اداره شورایی" از طرف کارگران، دانشجویان و نهادها و تشکلهای مستقل و مدنی دنبال کرد و دید. تاریخ جنبش کارگری، دانشجویی و زنان در ایران، با این عدالتخواهی رادیکال و انسانی گره خورده است. جنبش هایی که، امروز خودآگاه تر از هر زمان، برای بدست گرفتن آینده توسط ارگانهای مردمی خود و تضمین این حق نه تنها در مقابل جمهوری اسلامی که بعلاوه در مقابل اپوزیسیون راست ضد انقلابی، در صحنه هستند.
بخش سوم: ما کجا ایستاده ایم!
ما در "دیده بان" خود را متعلق به این کمپ، و این رگه از چپ در انقلاب زنانه ایران میدانیم. چپی که برای به پیروزی رساندن این انقلاب، هم علیه جمهوری اسلامی و هم علیه نیروی های قومی و مذهبی و بین المللی و منطقه ای می ایستد! چپی که در جدال با جمهوری اسلامی، بعلاوه علیه نیروهایی است که بخواهند این انقلاب را به خون بکشند! یا آن را به فروپاشی و میدان جنگ هایی تبدیل کنند، که جنگ مردم در ایران نیست. همانگونه که مردم ایران به جمهوری اسلامی ایران اجازه نمی دهند که در تخاصمات بین المللی و منطقه ای میلیتاریستی، منافع ضدمردمی خود را بنام منافع آنها پیش ببرد، اجازه نمی دهند که سایر قدرت های مخرب مبارزه و انقلاب شان را، وسیله تخاصمات خود کنند.
"دیده بان"، تلاش میکند که انقلاب سوم ایران، زنانه، کارگری، مردمی، آزادیخواهانه، پیش برود و به اهداف عدالتخواهانه و متمدن خود برسد.
ما معتقدیم که بخش پیشرو مردم در سراسر جهان، بخصوص در جوامع غربی، چپ، سوسیالیست ، طبقه کارگر، جنبش زنان، جنبش حفظ محیط زیست و همه جنبش های ضد تبغیض نژادی، جنسی و جنسیتی و آزادیخواهانه، متحد و حامی انقلاب سوم ایران است. همانطور که فعالین این جنبش ها در ایران، تاریخا حامی جنبش های پیشرو جهانی بوده اند. ما معتقدیم که حقایق مربوط به جایگاه و قدرت نیروهای پیشرو در انقلاب سوم مردم در ایران، و اهداف انسانی و مترقی آن را، میتوان بسرعت از زیر ماشین پروپاگاند راست افراطی در غرب بیرون کشید. ما معتقدیم که شانس این انقلاب برای پیروزی، در اتحاد با جنبش های پیشرو و چپ در سطح جهانی، بسیار بالا است.
دیده بان، بعنوان یکی از چترهای چپ، کارگری، زنانه، سوسیالیستی و آزادیخواهانه، خود را بخشی از مبارزه مردم در ایران برای خلاصی از جمهوری اسلامی میداند که برای رسیدن به آمال این انقلاب، تلاش میکند. ما از اهداف و آمال زنان، جوانان، مردم، طبقه کارگر و همه محرومین در ایران، دیده بانی میکنیم. از آنها حمایت میکنیم وهمه توان خود را برای مقابله با ضدانقلاب و دشمنان این انقلاب، چه در سطح داخل کشوری و چه منطقه ای و چه جهانی، بکار می بریم.
ما اینجا ایستاده ایم! از شما میخواهیم که در کنار ما و مردم در ایران، بایستید! تا زیر یک چتر بزرگ آزادیخواهانه و برابری طلبانه، کمک کنیم انقلاب سوم ایران، پیشروی کند و به پیروزی برسد! تا تلاش برای به شکست کشاندن آن توسط نیروهای راست ارتجاعی، چه داخلی و چه منطقه ای و چه بین المللی، را خنثی کنیم! انقلابی که به اعتقاد ما، سرآغاز دگرگونی های عظیم در سطح تحرکات زنان، مردمی و کارگری و اجتماعی در جهان خواهد بود.
------------------------------------------------------------------
پاورقی ها
* انقلاب سوم، ترمی است که برای این انقلاب استفاده میشود. دو انقلاب قبلی کدام ها بودند:
یکی مشروطه سلطنتی بود که در سال ۱۹۱۱میلادی (۱۲۸۵ هجری قمری) از مذهب و استبداد درباری، شکست خورد و انقلابیون به قتل گاه فرستاده شدند و موجب تحکیم یک سلطنت مطلقه و استبدادی شد که قریب ۷۰ سال به طول انجامید.
دومی، انقلاب متحدانه سال ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۷ هجری) ، خیزش انقلابی مردم ، در یک جنبش همه باهمی، علیه استبداد خاندان پهلوی بود. انقلابی که در دل جنگ سرد و رقابت ها بین قدرت های بزرگ، توسط جنبش دست راستی و ضدکمونیستی اسلام سیاسی، که حمایت دولت های غربی را داشت، شکست خورد و انقلابیون طی ده سال اول حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به قتل گاه فرستاده شدند.
مارس٣ ۲۰۲